جدول جو
جدول جو

معنی قبله گاه - جستجوی لغت در جدول جو

قبله گاه
جایی که در نماز به آن رو می کنند، مکان قبله، جای قبله، پناهگاه
تصویری از قبله گاه
تصویر قبله گاه
فرهنگ فارسی عمید
قبله گاه(قِ لَ / لِ)
مکان قبله. جای قبله. (آنندراج) ، هرجائی که وقت پرستش یزدان بدان روی آورند، از القاب پدر و کسی که قایم مقام وی باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قبله گاه
جائی که در نماز به آن رو کنند
تصویری از قبله گاه
تصویر قبله گاه
فرهنگ لغت هوشیار
قبله گاه
مکان قبله، جای قبله، هر جا که وقت پرستش خدا بدان روی آورند، عنوانی است احترام آمیز در خطاب به پدر و بزرگان
تصویری از قبله گاه
تصویر قبله گاه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلب گاه
تصویر قلب گاه
میان، وسط، جایی در میدان که قلب لشکر قرار بگیرد، برای مثال فرامرز با خوارمایه سپاه / بزد خویشتن تیز بر قلب گاه (فردوسی - ۵/۴۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبله گاهی
تصویر قبله گاهی
عنوانی احترام آمیز در خطاب به پدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنه گاه
تصویر بنه گاه
جای بنه
فرهنگ فارسی عمید
(قِ لَ / لِ هَِ جَ)
آنکه حاجت ها برآورد. آنکه در خواستن نیازها بدو روی آورند:
چون قبله گاه حاجت عالم همین در است
صائب چرا گدای در دل نمیشوی.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ لَ / لِ هَِ مَ)
کنایه از آتش است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی قبلۀ زردشتیان است که کنایه از آتش باشد. (برهان). رجوع به قبلۀ زردشتیان شود:
ز دیگر طرف سرخ رویان روس
فروزنده چون قبله گاه مجوس.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ گَ)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش خمام شهرستان رشت، واقع در شش هزارگزی جنوب باختری خمام و 2500گزی باخترشوسۀ خمام به رشت. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 1412 تن سکنه. آب آن از نهر طش رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج، کنف، ابریشم، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و صید مرغابی و راه آن مالرو است. 6 باب دکان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ گَ)
ده کوچکی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 24هزارگزی باختر شوشتر و 16هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ دزفول به شوشتر واقع شده و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ)
جایی که مردم اجلاف و هرزه چانه درآنجا جمع باشند. (آنندراج) (بهار عجم) :
حرفی که دگر نامزد مجلس شاه است
افسانۀ آیند و روند گله گاه است.
حکیم شفایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شُلْ لَ / لِ)
هنگام بلوغ دختر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ گِ)
دهی از دهستان گرم است که در بخش ترک شهرستان میانه واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ)
دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در 23 هزارگزی جنوب خاوری لردگان کنار راه لردگان واقع است. جلگه و معتدل است و 338 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن جاجیم و قالی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ / نِ)
جایگاه بنه: جمعی را از معارف اسیر کردند و خلقی را به شمشیر آوردند و ساز و بنه گاه ایشان بتاراج دادند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 187)
لغت نامه دهخدا
(فِ لَ/ لِ)
جای فرودآمدن قافله، کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است:
پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه
گرچه دیر است همان آخر برباید خاست.
ناصرخسرو.
از بس دل مردم به رهت چشم براه است
در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است.
محمدعلی جامع (از آنندراج).
در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است
هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است.
ابوطالب کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهر کرمانشاه به پاوه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 162 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ / عِ)
جای قلعه:
خبر کرد کامشب ز نیروی شاه
خرابی درآمد بدین قلعه گاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قِ لَ / لِ مَ / مِ)
قطب نمای ملاحان. (ناظم الاطباء). قبله نما
لغت نامه دهخدا
(حَ / حِ لَ / لِ)
حجله خانه:
بحجله گاه زلیخا که بود یوسف زار
ببرقع مه کنعان که هست حسن آباد.
قسمیۀ عرفی شیرازی (از آنندراج).
یوسف که هست پیرهن عصمتش درست
آنجا که حجله گاه زلیخاست چاه اوست.
قسمیۀ عرفی شیرازی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبر گاه
تصویر قبر گاه
آرامگاه گور گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتل گاه
تصویر قتل گاه
کشتنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که مردم هرزه چانه و بیهوده گودر آنجا گرد آیند: حرفی که دگر نامزد مجلس شاه است افسانه آیند و روند گله گاه است. (شفائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبله نامه
تصویر قبله نامه
قطب نما قبله نما
فرهنگ لغت هوشیار
مکتوبی که در آن چیزی را که شخص ملتزم گردد (از کار و وام و جز آن) نویسند سند عقد معامله، مکتوبی که در فروش ملک و خانه و جز آن نویسند و در آن نام فروشده وخریدار و مشخصات مورد معامله و مبلغ فروش و شرایط بیع ذکر شود سند مالکیت، قراردادی که به موجب آن عضو یک منطقه مالیات دهنده عهده دار پرداخت مبلغ مقطوعی بدیوان می شد و شخصا خراج را از مودیان وصول می کرد، سندعقد نکاح. یا قباله نکاح. عقد نامه. یا قباله کهنه. کسیکه از همه خصوصیات ملکی یا قضیه ای واقف است، فرد قدیمی عضو قدیمی: کسی که بقول بعضی ها خودش را قباله کهنه نانوا خانه حساب میکند امروز سه روز است که از بیکاری در خانه خوابیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قافله گاه
تصویر قافله گاه
کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوله گاه
تصویر جوله گاه
جوله زار مرغزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبله گاهی
تصویر قبله گاهی
عنوانی است احترام آمیز در خطاب بپدر و بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار