کنایه از آتش است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی قبلۀ زردشتیان است که کنایه از آتش باشد. (برهان). رجوع به قبلۀ زردشتیان شود: ز دیگر طرف سرخ رویان روس فروزنده چون قبله گاه مجوس. نظامی (از آنندراج)
کنایه از آتش است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی قبلۀ زردشتیان است که کنایه از آتش باشد. (برهان). رجوع به قبلۀ زردشتیان شود: ز دیگر طرف سرخ رویان روس فروزنده چون قبله گاه مجوس. نظامی (از آنندراج)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش خمام شهرستان رشت، واقع در شش هزارگزی جنوب باختری خمام و 2500گزی باخترشوسۀ خمام به رشت. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 1412 تن سکنه. آب آن از نهر طش رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج، کنف، ابریشم، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و صید مرغابی و راه آن مالرو است. 6 باب دکان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش خمام شهرستان رشت، واقع در شش هزارگزی جنوب باختری خمام و 2500گزی باخترشوسۀ خمام به رشت. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 1412 تن سکنه. آب آن از نهر طش رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج، کنف، ابریشم، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و صید مرغابی و راه آن مالرو است. 6 باب دکان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 24هزارگزی باختر شوشتر و 16هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ دزفول به شوشتر واقع شده و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر که در 24هزارگزی باختر شوشتر و 16هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ دزفول به شوشتر واقع شده و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
جایی که مردم اجلاف و هرزه چانه درآنجا جمع باشند. (آنندراج) (بهار عجم) : حرفی که دگر نامزد مجلس شاه است افسانۀ آیند و روند گله گاه است. حکیم شفایی (از آنندراج)
جایی که مردم اجلاف و هرزه چانه درآنجا جمع باشند. (آنندراج) (بهار عجم) : حرفی که دگر نامزد مجلس شاه است افسانۀ آیند و روند گله گاه است. حکیم شفایی (از آنندراج)
دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در 23 هزارگزی جنوب خاوری لردگان کنار راه لردگان واقع است. جلگه و معتدل است و 338 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن جاجیم و قالی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در 23 هزارگزی جنوب خاوری لردگان کنار راه لردگان واقع است. جلگه و معتدل است و 338 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن جاجیم و قالی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
جای فرودآمدن قافله، کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است: پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه گرچه دیر است همان آخر برباید خاست. ناصرخسرو. از بس دل مردم به رهت چشم براه است در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است. محمدعلی جامع (از آنندراج). در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است. ابوطالب کلیم (از آنندراج)
جای فرودآمدن قافله، کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است: پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه گرچه دیر است همان آخر برباید خاست. ناصرخسرو. از بس دل مردم به رهت چشم براه است در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است. محمدعلی جامع (از آنندراج). در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است. ابوطالب کلیم (از آنندراج)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهر کرمانشاه به پاوه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 162 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهر کرمانشاه به پاوه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 162 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مکتوبی که در آن چیزی را که شخص ملتزم گردد (از کار و وام و جز آن) نویسند سند عقد معامله، مکتوبی که در فروش ملک و خانه و جز آن نویسند و در آن نام فروشده وخریدار و مشخصات مورد معامله و مبلغ فروش و شرایط بیع ذکر شود سند مالکیت، قراردادی که به موجب آن عضو یک منطقه مالیات دهنده عهده دار پرداخت مبلغ مقطوعی بدیوان می شد و شخصا خراج را از مودیان وصول می کرد، سندعقد نکاح. یا قباله نکاح. عقد نامه. یا قباله کهنه. کسیکه از همه خصوصیات ملکی یا قضیه ای واقف است، فرد قدیمی عضو قدیمی: کسی که بقول بعضی ها خودش را قباله کهنه نانوا خانه حساب میکند امروز سه روز است که از بیکاری در خانه خوابیده است
مکتوبی که در آن چیزی را که شخص ملتزم گردد (از کار و وام و جز آن) نویسند سند عقد معامله، مکتوبی که در فروش ملک و خانه و جز آن نویسند و در آن نام فروشده وخریدار و مشخصات مورد معامله و مبلغ فروش و شرایط بیع ذکر شود سند مالکیت، قراردادی که به موجب آن عضو یک منطقه مالیات دهنده عهده دار پرداخت مبلغ مقطوعی بدیوان می شد و شخصا خراج را از مودیان وصول می کرد، سندعقد نکاح. یا قباله نکاح. عقد نامه. یا قباله کهنه. کسیکه از همه خصوصیات ملکی یا قضیه ای واقف است، فرد قدیمی عضو قدیمی: کسی که بقول بعضی ها خودش را قباله کهنه نانوا خانه حساب میکند امروز سه روز است که از بیکاری در خانه خوابیده است